سواد، معیار موفقیت توسعه اقتصادی کشورها
به گزارش اقتصاددان یک تحلیلگر مسائل اقتصادی- اجتماعی در یادداشتی اختصاصی برای اقتصاددان نوشت: بین سالهای ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰ نرخ بیسوادی در سراسر جهان، تقریباً از ۴۴ درصد به ۲۰ درصد از جمعیت ۱۵ ساله و بالاتر کاهش یافت. با این حال، بر اساس داده های یونسکو، تعداد افراد بی سواد از حدود ۷۰۰ میلیون
به گزارش اقتصاددان یک تحلیلگر مسائل اقتصادی- اجتماعی در یادداشتی اختصاصی برای اقتصاددان نوشت:
بین سالهای ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰ نرخ بیسوادی در سراسر جهان، تقریباً از ۴۴ درصد به ۲۰ درصد از جمعیت ۱۵ ساله و بالاتر کاهش یافت. با این حال، بر اساس داده های یونسکو، تعداد افراد بی سواد از حدود ۷۰۰ میلیون در سال ۱۹۵۰ به حدود ۸۶۰ میلیون در سال ۲۰۰۰ افزایش یافته است، که دلیل آن رشد سریع جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته با پوشش آموزشی ناکافی است. در اوایل قرن بیست و یکم آسیای جنوبی و جنوب صحرای آفریقا جزو مناطقی باقی ماندند که بالاترین نرخ بی سوادی را داشتند.
تعهدات جهانی به آموزش و برابری فرصت ها
کشورها فرصت های اجتماعی و اقتصادی را برای شهروندان خود با افزایش دسترسی به آموزش های پایه که شامل آموزش ریاضی ، مهارت های زبانی، علوم ، تاریخ ، مدنی و هنر می شود، افزایش می دهند. حق افراد برای داشتن یک برنامه آموزشی که به شخصیت، استعدادها، توانایی ها و میراث فرهنگی آنها احترام می گذارد، در قراردادهای بین المللی مختلف، از جمله در سال ۱۹۴۸ مورد حمایت قرار گرفته است. اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ اعلامیه ۱۹۵۹ حقوق کودک؛ و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ۱۹۶۶ . سایر اعلامیههای بینالمللی حقوق بزرگسالان و گروههای خاص – از جمله افراد معلول و همچنین اقلیتهای قومی، مردم بومی و قبیلهای، پناهندگان و مهاجران – را برای آموزش مناسب ترویج میکنند. یونسکو به نیروی محرکه ای برای رسیدن به هدف آموزش همگانی تبدیل شد، به ویژه از طریق حمایت از کنفرانس جهانی آموزش برای همه (که در جومتین، تایلند، در سال ۱۹۹۰ برگزار شد)، که سال ۲۰۰۰ را به عنوان تاریخ هدف برای آموزش ابتدایی همگانی تعیین کرد. در مجمع جهانی آموزش یونسکو (که در داکار، سنگال، در سال ۲۰۰۰ برگزار شد)، این هدف تا سال ۲۰۱۵ به تعویق افتاد – بازتابی واقع بینانه از مشکلات ثبت نام و نگهداری دانش آموزان از طریق آموزش ابتدایی کامل شد. اهداف توسعه هزاره (MDG) در سال ۲۰۰۰ تهیه شد. گامها به سوی دستیابی به آموزش همگانی و سایر اهداف توسعه هزاره باید با شاخصهای خاصی مانند نرخ باسوادی و نسبت ثبت نام پیگیری میشد.
برای کسانی که مراحل اولیه تحصیل را به پایان میرسانند، امتحانات معمولاً به عنوان یک دستگاه فیلتر برای تعیین اینکه چه کسی به تحصیلات پس از دبستان ادامه خواهد داد، عمل میکند. همانطور که کشورها از نظر اقتصادی توسعه می یابند، مدرسه اجباری گسترش می یابد و در نتیجه امتحانات انتخابی برای ورود به آموزش عالی و متوسطه (مثلاً در کره جنوبی و ژاپن) برگزار می شود. کشورهایی که دارای ثروت بیشتری هستند، هم تمایل دارند آموزش را به تعداد بیشتری از دانش آموزان گسترش دهند و هم تعداد سال های تحصیل اجباری را افزایش دهند. اما حتی سیستم های گسترده نیز در نهایت دستگاه های انتخاب را برای پیشرفته ترین و معتبرترین سطوح و انواع آموزش معرفی می کنند.
سوالات محوری در مورد نقش آموزش در بازتولید موقعیت اجتماعی یا ایجاد فرصت برای همه حول محور اینکه چه کسی به چه سطوح و انواع آموزش دسترسی دارد می چرخد. آنچه آموخته می شود؛ این است که چگونه نتایج تحصیلات پس از مدرسه بر دستاوردهای شغلی، درآمد، موقعیت اجتماعی و حتی قدرت تأثیر می گذارد. موضوع غالب در بحث آموزش و پرورش در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم این بود که برابری فرصت های آموزشی (EEO) برخی از تحلیلهای EEO را با پرسیدن سه سوال زیر، به مسابقه ای تشبیه میکنند: (۱) آیا شرکتکنندگان به یک اندازه در خط شروع آمادگی دارند؟ (۲) آیا آنها در یک دوره در حال اجرا هستند؟ و (۳) آیا همه آنها شانس مناسبی برای عبور از خط پایان دارند؟ با این حال، EEO لزوماً به این معنی نیست که نتایج آموزشی برای هر دانش آموز یکسان خواهد بود.
علیرغم این محدودیتها، کشورهای فقیری وجود دارند که با این وجود در آزمونهای استاندارد بینالمللی پیشرفت در زمینههای زبان، ریاضیات و علوم به نتایج برجستهای دست یافتهاند و در عین حال آموزش متوسطه تقریباً همگانی را نیز ارائه میکنند. یکی از این نمونه ها کوبا است، که آموزش و بهداشت به عنوان اجزای اساسی انقلاب کوبا (۱۹۵۹) در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر، فنلاند نمونه کشوری ثروتمندتر است که دانش آموزان آن به طور متوسط در معیارهای مختلف پیشرفت عملکرد خوبی داشته اند و تفاوت بین مدارس با نمره بالا و پایین و بین دسته های مختلف دانش آموزان بسیار کم بوده است. چنین موفقیتهایی معمولاً در کشورهایی اتفاق میافتد که اولویت را به سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت و سایر خدمات اجتماعی میدهند، در حالی که سایر نتایج آکادمیک مثبت را میتوان از دولتهایی مشاهده کرد که مایلند اشکال جایگزین آموزش را آزمایش کنند و از برنامههای نوآورانه حمایت کنند.
مثال هایی از سراسر جهان نشان میدهد که دولتها میتوانند پیشرفت تحصیلی اکثریت دانشآموزان را بهبود بخشند، حتی آنهایی که بیشتر در معرض خطر افت تحصیلی هستند. مطالعاتی مانند مدارس نابرابر، شانس های نابرابر: چالش های فرصت های برابر در قاره آمریکا ، ویرایش شده توسط فرناندو ریمرز (۲۰۰۰)، اقداماتی را که دولت ها با نتایج موفقیت آمیز اجرا کرده اند، شناسایی می کند. این موارد می تواند از ارائه خدمات مراقبت های بهداشتی و تغذیه تکمیلی گرفته تا بهبود زیرساخت های مدرسه که به کودکان فقیرتر وسایل اولیه مانند میز و صندلی مدرسه، برق و آب لوله کشی را فراهم می کند، باشد. راهحلهای دیگر ممکن است شامل تقویمهای دانشگاهی انعطافپذیر باشد که با نیازهای اجتماعی-اقتصادی دانشآموزان و خانوادههای آنها در بخشهای مختلف یک کشور مطابقت دارد. همچنین فراهم نمودن تعدادی کتاب به اندازه کافی و آموزش درمورد مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه که با زبانی روان نوشته شده باشند را در نظر می گیرند. اقداماتی که کیفیت آموزش را بهبود می بخشد شامل راهنماهای آموزشی برای همراهی با برنامه های درسی جدید، آموزش های فعال که شامل کار گروهی و همچنین توجه یک به یک، صدور گواهینامه مرتبط و برنامه های آموزشی مداوم برای معلمان، و فرصت های توسعه حرفه ای و دستمزد اضافی برای معلمان می باشد.
(ح)
برچسب ها :توسعه اقتصادی و آموزش ، چالش فرهنگی ، سواد و مقوله توسعه ، طغیان بی سوادی ، مژگان رودساز ، نرخ بی سوادی جهانی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰