تاریخ انتشار : جمعه 4 فروردین 1402 - 19:51
کد خبر : 119707

زمین‌لرزه سیاسی در آمریکا

زمین‌لرزه سیاسی در آمریکا

شواهد و منابع آگاه از وضعیت نامناسب و بی ثبات سیاسی در آمریکا خبر می دهند. کشورهای آمریکای لاتین، دیگر آمریکا و نسخه‌های غربیِ حکمرانی را به مثابه تنها راه حل‌های پیشرفت کشورهای‌شان تلقی نمی‌کنند و ایده‌هایی نظیر رویای آمریکایی و یانولیبرالیسم غربی نزد رهبران و ملت‌های آمریکایی پوچ و بی‌معنا شده‌اند. دیگر رسانه‌ها- الف

شواهد و منابع آگاه از وضعیت نامناسب و بی ثبات سیاسی در آمریکا خبر می دهند.

کشورهای آمریکای لاتین، دیگر آمریکا و نسخه‌های غربیِ حکمرانی را به مثابه تنها راه حل‌های پیشرفت کشورهای‌شان تلقی نمی‌کنند و ایده‌هایی نظیر رویای آمریکایی و یانولیبرالیسم غربی نزد رهبران و ملت‌های آمریکایی پوچ و بی‌معنا شده‌اند.

دیگر رسانه‌ها- الف نوشت: سال گذشته، صحنه سیاسی آمریکای لاتین تحولات قابل تاملی را تجربه کرد. با این حال، شاید نقطه اوج تمامی این تحولات، پیروزی “لولا ایناسیو داسیلوا”، سیاستمدار شناخته شده برزیلی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور و کنار زدن “ژائیر بولسونارو”، رئیس جمهور مستقر و وقتِ برزیل بود(با کسب ۵۰٫۹ درصد کل آرا که بیش از ۶۰ میلیون رای بوده است). فردی که پیوندهای بسیار نزدیکی را با اردوگاه غرب و به طور خاص دولت آمریکا داشت و حتی برخی از ناظران و تحلیلگران به واسطه رویه‌ها و سیاست‌های خاصش، او را “ترامپِ برزیل” به حساب می‌آوردند.

به گزارش اقتصاددان به نقل از فارس ،    جالب اینکه بولسونارو پس از شکست از لولا داسیلوا در انتخابات ریاست جمهوری برزیل، همچون ترامپ با اقدامات مختلف عملا سعی داشت تا مشروعیت پیروزی وی را زیر سؤال ببرد. با این حال، پیروزی لولا ایناسیو داسیلوا حداقل از ۳ منظر چه برای برزیل و چه منطقه آمریکای لاتین، تحولی مهم و قالب توجه به حساب می‌آمد که حامل پیام و تبعات خاصی نیز بوده است.

اول، مردم برزیل در جریان انتخابات ریاست جمهوری کشورشان، پوپولیسم سیاسی را که بولسونارو با تمسک به آن توانسته بود در دوره قبلی انتخابات، قدرت را در برزیل قبضه کند، کنار گذاشتند. در واقع، مردم برزیل با مشاهده پیامدهای مخرب حضور سیاستمداران پوپولیست در قدرت، خیلی زود کنار زدن بولسونارو را بر تداومِ حضور وی در قدرت ترجیح دادند. مسئله ای که نمود معینی و مشابه آن را در قضیه ترامپ در آمریکا نیز شاهد بودیم.

بولسونارو در دوران حضور خود در قدرت، همان رویه‌ها و رویکردهایی که از سیاستمداران پوپولیست انتظار می‌رود را در عرصه سیاست خارجی کشورش نشان داد. وی از یک طرف در عرصه داخلی، قطبی‌گرایی سیاسی و اجتماعی در برزیل را تعمیق و تشدید کرد و سعی داشت از این طریق از موقعیت خود در صحنه قدرت سیاسی برزیل حراست کند و از سوی دیگر، در عرصه بین‌المللی نیز رویه‌های تهاجمی را در قالب سیاست خارجی برزیل در پیش گرفت که نه تنها میدان مانور برزیل را محدود کردند بلکه حتی آن را به سمت انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی نیز سوق دادند.

جالب اینکه مثلا در قضیه پاندمی کرونا، همانطور که ترامپ، اصلِ بحران را انکار می‌کرد و در کشورش زمینه را برای مرگ هزاران نفر فراهم ساخت، بولسونارو نیز رویه های مشابهی را در پیش گرفت و فجایعی شبیه به ترامپ را خلق کرد. مسائلی که همه و همه از صورت حسابِ سنگین تفوق پوپولیسم سیاسی در راس قدرت برزیل حکایت داشتند.

دوم، انتخاب لولا ایناسیو داسیلوا به کرسی ریاست جمهور برزیل، نوید بخش سیاست خارجی جدیدی برای این کشور نیز به شمار می‌رود. سیاست خارجی که نمود و مشخصه اصلی آن تقابل با امپریالیسم غربی و بر هم زدن معادلات سابق مبنی بر اینکه برزیل حیات خلوت آمریکا است، بود. در این رابطه جالب است که شاهد بودیم داسیلوا پس از سفر چند وقت اخیر خود به آمریکا و ملاقات با جو بایدن رئیس جمهور آمریکا، اجازه پهلوگیری دو کشتی جنگی “دنا” و “مکران” که متعلق به ایران هستند را در بندر ریودوژانیروی برزیل صادر کرد.

مسئله‌ای که به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران حامل معانی مختلفی است. البته که به طور خاص رژیم صهیونیستی از این اقدام دولت لولا داسیلوا انتقاد کرده و خواستار تجدید نظر برازیلیا در توسعه روابطش با تهران شده است. با این همه، دولت داسیلوا هیچ توجهی به این قبیل انتقادات نداشته و عزم راسخش جهت توسعه روابط با کشورهایی نظیر ایران را مورد تاکید قرار داده است. مسئله‌ای که هم برای آمریکا و هم متحدان آن نظیر اسرائیل که خواستار تحمیل انزوای جهانی به ایران هستند، به هیچ عنوان خوشایند نیست.

سوم، پیروزی لولا ایناسیو داسیلوا از یک منظر، تکه‌ای مهم از پازل اوج‌گیری رهبران سیاسی ضدآمریکایی در منطقه آمریکای لاتین نیز به شمار می‌رود. در این راستا، جدای از پیروزی لولا ایناسیو داسیلوا در برزیل، منطقه آمریکای لاتین و کشورهایی نظیر شیلی، اکوادور، اروگوئه، کلمبیا، نیکاراگوئه، بولیوی، در کنار کنشگرانی همچون ونزوئلا و کوبا، شاهد قدرت‌گیری جریان‌های ضدامپریالیستی در صحنه سیاست داخلی خود بوده که این مسئله حداقل برای جهان غرب و به طور خاص ایالات متحده آمریکا حامل دو معنا و پیام مهم است:

اولا، ملت‌های آمریکای لاتین، دیگر آمریکا و نسخه‌های غربی حکمرانی را به مثابه تنها راه حل‌های پیشرفت کشورشان تلقی نمی‌کنند و حتی فردی نظیر گابریل بوریچ در شیلی(رئیس جمهور کنونی شیلی) با وعده دفن نولیبرالیسم در کشورش، قدرت را در آن به دست می‌گیرد. مسئله‌ای که نشان می‌دهد تا چه اندازه ایده‌هایی نظیر “رویای آمریکایی” و یا “نولیبرالیسم غربی” نزد رهبران و ملت‌های آمریکایی پوچ و بی‌معنا شده‌‌اند.

ثانیا، منطقه آمریکای لاتین در حال پیوستن به بلوک و جریان‌هایی از قدرت است که در نقطه مقابل منافع دولت آمریکا قرار دارند و اتحاد این جریان‌ها در عرصه بین‌المللی با یکدیگر، ضربه‌ای سنگین را به امنیت و منافع ملی آمریکا و متحدان بین‌المللی آن وارد می‌کند. موضوعی که از همین حالا نیز وحشت و نگرانی‌های جدی را در واشینگتن ایجاد کرده و مثلا بسیاری از ناظران و تحلیلگران آمریکایی تاکید داشتند که جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در جریان سفر اخیر لولا داسیلوا به آمریکا، باید دست به هر اقدامی می‌زد تا شدت سیاست‌های ضدامپریالیستی دولت جدید این کشور را تا جای ممکن پایین بیاورد و برزیل را به سمت آمریکا جذب کند. دستور کاری که محقق نشد و اینطور به نظر می‌رسد که آمریکا و بلوک غرب در ادامه راه با چالش‌های عدیده و جدی به ویژه از ناحیه منطقه آمریکای لاتین رو به رو خواهند بود.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....