تاریخ انتشار : دوشنبه 18 اسفند 1399 - 10:39
کد خبر : 38348

بفرمایید شام؛ دیگه موضوعات سیاسی بسه!

بفرمایید شام؛ دیگه موضوعات سیاسی بسه!

  در جمع‌های خانوادگی و میهمانی‌های دوستانه که دور هم که جمع می شویم از هر دری سخن می‌گوییم. زمین و زمان را در عرض یک ساعت شخم می‌زنیم. درد دل می‌کنیم، خبر رد و بد می‌کنیم در حد سی.ان.ان و سپس می رویم در پوست هنری کسینجر و اقتصاد و سیاست جهان را نیز

 

در جمع‌های خانوادگی و میهمانی‌های دوستانه که دور هم که جمع می شویم از هر دری سخن می‌گوییم. زمین و زمان را در عرض یک ساعت شخم می‌زنیم. درد دل می‌کنیم، خبر رد و بد می‌کنیم در حد سی.ان.ان و سپس می رویم در پوست هنری کسینجر و اقتصاد و سیاست جهان را نیز تحلیل می کنیم.
نکته جالبی که در جمع های خانوادگی و دوستانه وجود دارد این است که یک جمله به طرق مختلف تکرار می شود. و آن این است: اصلاً بزرگترین مشکل مملکت این است که ….
این جمله هر چند وقت یکبار توسط یکی از حضار گفته می‌شود و بسته به موضوع و مساله ای که طرح شده به گونه ای خاتمه می یابد. جالب اینجاست که این جمله در طول یک میهمانی دو ساعته سه بار گفته شود و بزرگترین مشکل مملکت را به سه چیز کاملا متفاوت ربط می دهیم و هر سه بار هم ما با تکان دادن سر آن را تایید می کنیم و یادمان می رود که دقیقا همین ده دقیقه پیش بزرگ ترین مشکل مملکت را چیز دیگری می دانستیم.
جالب اینجاست که این فقط به افراد عمومی کوچه و بازار ندارد. در یک جلسه که با معاون اسبق سازمان برنامه و بودجه کشور داشتم در یک جلسه یک ساعته ایشان بزرگ ترین مشکل مملکت را در دو جمله با اختلاف نیم ساعت دو چیز متفاوت دانستند!!

بگذارید مثال بزنم:

اصلا گیر اصلی مملکت این است که مدیران بی کفایت و بی خاصیت بر سر کارند.
بزرگ ترین مساله اینه که در ژاپن ۹۹٪ آدم ها کم هوشند و ۱٪ باهوش. و همان یک درصد مسوولند. در حالی که در ایران ۹۹٪ باهوشند ولی ….
بزرگ ترین مشکل مملکت این است که ما با دنیا سر جنگ داریم.
بزرگ ترین مشکل مملکت اینه که همه به فکر خودشون هستند و کسی به دیگری فکر نمی کنه.
آقا بزرگ‌ترین مشکل مملکت این است که از همان کلاس اول به ما یاد دادند که بابا نان داد در صورتی که باید می نوشتیم بابای من کارآفرین است.
بزرگ ترین مشکل مملکت اینه که همه دزد شدند!
بزرگ ترین مساله اینه که کسی رشد می کنه، کمی قدش بلند میشه، سرش رو قیچی می کنند! نمی ذارند کسی قدش بلند بشه.
این جملات و تحلیل ها ادامه پیدا می کنند تا یک نفر صدا می زند که بفرمایید شام! دیگه این صحبت ها بسه و ما هم با کمال میل آخرین تایید سرمان را انجام می دهیم و می رویم که چیزی بخوریم تا همه این ها را بشورد و ببرد پایین! هپی اند!

تحلیل و تجویز راهبردی:

می دانید معنی چنین رفتاری چیست؟ اول اینکه ما حدود دویست سال است که با یک سوال دست به گریبان شده ایم. و این سوال مانند خوره روح ما را می خورد. و آن سوال هم این است که چرا غرب (آلمان، انگلستان، فرانسه، کانادا) پیش رفت و ما ماندیم. بعد که رفتیم جلوتر این سوال برای ما سنگین‌تر شد. چرا شرق (ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور و چین) پیش رفت و ما ماندیم. این سوال دارد حلقه خود را تنگ‌تر می کند. چرا ترکیه، امارات، هند، اندونزی و …. پیش می‌روند و ما در جا می زنیم؟
اما معنی دیگر این رفتار چیست؟ این رفتار پیامش این است که ما ملتی هستیم که سوال داریم، اما حال نداریم! حال نداریم به سوالات خود به شیوه ای اصولی و قاعده مند بپردازیم. صرفا حرف می زنیم. بی مطالعه. نظر می دهیم بی تامل! ملتی که حال ندارد به مساله خودش به صورت «جدی» بپردازد. ملتی که در هر خانواده شان دست کم یک نفر تحصیلات دانشگاهی دارند! از تحلیل قاعده مند بزرگ ترین مساله خودش عاجز است! مدرک داران بی ادراک! ملتی که درد دارد اما حال ندارد که ببیند که دردش از کجاست؟ ۲۰۰ سال است که سوال مشترک داریم اما تحلیل مشترک نداریم.
ما تا زمانی که درک مشترک از درد مشترک مان نداشته باشیم و تا زمانی که سطح تحلیل‌های‌مان در حد صبحت های قبل از بفرمایید شام است به جایی نمی رسیم. دعوت؛ سلسله کتاب‌های استراتژی توسعه از چرایی تا چگونگی (چرا ایران عقب ماند؟) (https://t.me/Dr_Lashkarbolouki/50) تلاشی است برای جمع بندی یافته های نظریه پردازان توسعه تا این لحظه. شاید نقطه شروع خوبی باشد!

 

 

 

اقتصاددان منتظر نظرات و پیشنهادات و راه حل های سازنده شما سروران در دیدگاه ها می باشد.

ع

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....