تاریخ انتشار : یکشنبه 14 خرداد 1402 - 19:12
کد خبر : 127820

اخلاق گفت‌وگو

اخلاق گفت‌وگو

فَبَشِّر عباد*الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ پس مژده بده به همان کسانى که سخنان را مى‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروى مى‌کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آن‌ها خردمندانند. (الزمر ، ۱۸ ) زبان و قلم دو پنجره ای است که نهانخانه دل

فَبَشِّر عباد*الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ

پس مژده بده به همان کسانى که سخنان را مى‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروى مى‌کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آن‌ها خردمندانند.

(الزمر ، ۱۸ )

زبان و قلم دو پنجره ای است که نهانخانه دل را به باغ بی کران هستی پیوند می زند.

چون دردی سَتُرگ در این خانه بُزُرگ سکنا گزیند ، ناگزیر رشحات آن از حلقوم قلم و زبان می تراود.

نهال «اندیشه» چون در بستر «خرد» ریشه کند ، پیوسته زلال « حکمت » را از جویبار هر سخن حکیمانه می نوشد و به تدریج می بالد.

رشد و رویش اندیشه در گروی سقایت ریشه است.

انسان به مصداق « اَلحِکمَهُ ضالَّهُ المُومِن » تشنه حکمت است و « زبان » و « قلم » دو چشمه ساری و دو جویبار جاری است که می تواند با زلال حکمت این تشنگی معرفت را فرو بنشاند.

..و نیز هر انسان فکور و فرزانه ناگزیر است جوشش چشمه اندیشه و افکار خود را به جویبار زبان و قلم خود جاری سازد و ایمان و آرمان خود را گسترش بخشد . این نیاز فطری بشری ایجاب می کند که انسان ها با یکدیگر ارتباط کلامی برقرار کنند.

گفت و گوی بین انسان های اندیشمند بهترین و سالم ترین راه انتقال ، رشد و رویش انذیشه ها ، افکار و آرمان هاست.

گفت و گو فوران فواره تفکر را بر دشت تشنه دل ها جاری می سازد و کشتزار سبز اندیشه ها را طراوت می بخشد.

گفت و گو دریچه است گشوده به روی بهار حیات بخش حکمت.

گفت و گو ابزار تعلیم و تربیت است.

گفت و گو باب مشارکت در عقول و علوم انسان ها را می گشاید و به انسان امکان می دهد که چون ” نحل ” بر هر غنچه شکوفا بنشیند و از هر نوش گوارا بنوشد.

گفت و گو از مصادیق ” تضارب آرا و اندیشه ها” است و قید و بند تحجر و تعصب را از دست و پای تفکر می گشاید و راه رشد را می نمایاند.

بنا به پیشنهاد خردمندانه آقای دکتر سید محمد خاتمی – معمار بزرگ گفت و گوی تمدن ها – دنیا ، سال ۲۰۰۱ را سال « گفت و گوی تمدن ها » نامید و این برای میهن پاستانی ما افتخار بزرگی است.

عقلانیت بشر در آستانه هزاره سوم میلادی در برابر منطق این متفکر اسلامی سر تسلیم فرود آورد و برتری ایده « گفت و گوی تمدن ها » را بر تفکر « رویارویی تمدن ها » پذیرفت و یک بار دیگر به ما به عنوان پرچمدار فرهنگ و تمدن اسلامی امکان داد تا اندیشه « الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه » را در عرصه عمل تحقق بخشیم .

امروزه دنیا ، ما (ایرانیان مسلمان) را به عنوان طراحان و پیشگامان منطق گفت و گو به رسمیت می شناسد. بنابراین زیبنده نیست که ما در درون جامعه خود در عرصه گفت و گو ، ضعف و سستی داشته باشیم. متاسفانه به علت عدم نهادینه شدن فرهنگ گفت و گو ، مباحثه و تبادل اندیشه در بین ما ایرانیان ، چه بسیار تعاریف گوناگون و متفاوت از یک مفهوم داریم.

به طور مثال مفهوم « حکومت دینی » موافقان و مخالفان بسیاری دارد . اگر ما بتوانیم تعریفی جامع و مانع و مشترک از آن ارائه دهیم ، چه بسا بسیاری از موافقان و مخالفان به دیدگاه مشترکی برسند.

در این زمینه تمثیل زیبای مولانا بسیار گویاست.

چهار نفر ( ایرانی، عرب ، ترک و رومی ) صاحب مبلغی پول مشترک می شوند. هر یک بنا به میل و ذائقه خود پیبشنهادی دارند.

فارسی زبان پیشنهاد خرید « انگور » می دهد . عرب « عنب » ، رومی « استافیل » و ترک « ازوم » می خواهند . کار اختلاف بالا می گیرد و هیچ یک حاضر نیستند از مواضع قاطع ! خود عقب بنشینند. سرانجام کسی که با زبان هر چهار نفر آشنایی دارد ، در می یابد که هر چهار نفر یک چیز می خواهند؛ اما چون از یک مفهوم تعاریف گوناگون دارند ، نمی دانند مصداق حرفشان یکی است. حال اگر هر یک از آنان درباره مصداق تعریف خود برای دیگران توضیح می دادند ( هم گویش می شدند ) اختلافشان حل می شد.

البته من نمی خواهم این مسئله را مطلق کنم و همه اختلافات فکری و محتوایی را در اختلاف الفاظ و تعاریف خلاصه کنم ؛ بل که می گویم چه بسا اختلاف دیدگاه های بسیاری از افراد ناشی از اختلاف در تعاریف است که خود ناشی از عدم نهادینه شدن فرهنگ گفت و گو است.

اخلاق چتری حفاظتی است که بر همه هستی انسان سایه می افکند و او را از لغزش ، افراط و تفریط باز می دارد. فرهنگ گفت و گو نیز نیاز به اخلاق دارد و جامعه ای که می خواهد از کانال ارتباطی گفت و گو به مبادله اندیشه بپردازد ، ناگزیر از رعایت این اصول اخلاقی است.

عقل و خرد ابزار درک و فهم انسان است و او ناگزیر است همه معارف و مفاهیم را با این ابزار – که عظیم ترین موهبت الهی است – بسنجد و بشناسد . میزان رشد عقلی هر کس نسبی است و هر کس به اندازه رشد عقلی خود می تواند بفهمد . از هیچ کس نمی توان انتظار داشت چون دیگران بفهمد و بیندیشد.

بنا به آموزه های دینی ، هر مسلمان موظف و مکلف است که با نیروی استدلال ، تفکر و تدبر ، به تفهیم و تفاهم بپردازد. گفت و گو می تواند فرایند رشد عقلی را تسریع کند. جالب است که آموزه های دینی ما گوینده را موظف می کند که به میزان رشد عقلی انسان های مخاطب با آنان گفت و گو کند .

« کَلِّمِ النّاس عَلی قَدرِ عُقولِهِم » ؛

با مردم به اندازه عقل و خردشان سخن بگو.

چتر حفاظتی « اخلاق گفت و گو » ایجاب می کند که هر مسلمان با رعایت آن اصول با دیگر برادران و خواهران خود به گفت و گو و تبادل اندیشه بپردازد و از آفات آن خود را مصون دارد .

متاسفانه برخی « مناظره» دو اندیشمند را چون مقابله دو « بوکسور » می پندارند که هر یک می خواهند دیگری را با ضربات درهم کوبنده از میدان به در کنند . در حالی که هر مسلمان متخلق به اخلاق اسلامی موظف است که مناظره و گفت و گو را عامل رشد و کمال خود بداند. دو طرف مناظره در عرصه تکامل نه « رقیب » که « رفیق » یکدیگرند.

بر اساس حدیث شریف « المومن مرآه المومن » ، هر یک برای دیگری آیینه ای است که او می تواند سیمای اندیشه ، شخصیت و هویت خود را در آن ببیند.

شهید بزرگوار « زین الدین بن علی » مشهور به « شهید ثانی » در کتاب « منیه المرید » برای مناظره و گفت و گو ۸ شرط و اصل و ۱۲ آفت ذکر می کند .

در ادامه این بحث با بهره گیری این اصول و آفات به بررسی این بحث زنده و ضروری روز می نشینیم.

اصول و آداب گفت و گو

انسان خداگونه ای است در تبعید و بارقه ای است از خورشید . تبعیدگاه او خاک است و موطن اصلی او در ورای افلاک . او برای وصال یار مشتاق است و پر و بال او « اخلاق » است .

اخلاق دستور خودسازی است و درس نیک نیازی . راه وصال به درگاه معبود سخت و دشوار است و تنها راه تقرب به این درگاه تخلق به اخلاق الله است .

( تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ الله )

مکتب انسان ساز اسلام در دامن پر مهر اخلاق، انسان را آن گونه می پرورد که او بتواند راه دراز خاک تا خدا را نه با پای «گِل» ، که با پای «دِل» بپیماید. آموزه های اخلاق اسلامی چونان زلالی گوارا بر کام جان انسانی می نشیند و تشنگی فطرت را فرو می نشاند.

پرتو درخشان اخلاق اسلامی همه زوایای زندگی انسان را نور می بخشد و مسئولیت ها و تکالیف او را در هر زمان و هر مکانی ُ روشن و شفاف بیان می دارد. اخلاق گفت و گو به انسان می آموزد که در این فرایند رشدآور چگونه ضمن رعایت آداب مناظره با مهار هوای نفس خود حقوق مشروع طرف مقابل را رعایت کند .

آداب و صول گفت و گو عبارت است از :

۱ – انگیزه و هدف هر یک از طرفین گفت و گو باید درک حق و حقیقت باشد. به دیگر سخن باید حقانیت سخن اثبات شود ، نه حقانیت گوینده . مناظره میدانی برای نمایش سخنوری و سخندانی نیست ؛ بل که مکتبی است که باید نه تنها طرفین مباحثه ، که دیگران نیز از آن بهره گیرند.

در گفت و گو باید غبار ابهام را از سیمای کلام زدود و زوایای تاریک مطلب را با بیانی روشن و مستدل کاوید . بدیهی است اگر در حین گفت و گو انسان دریابد که تلاش طرف مقابل نه برای کشف حقیقت ، که برای طرح شخصیت خود است ، باید بحث را قطع کند . اگر انسان در سخن طرف مقابل ، مطلبی مستدل و منطقی یافت و رگه هایی از حقیقت را دید ، باید منصفانه حق را بپذیرد . اگر انسان شکست خود را در برابر یک سخن حق بپذیرد ، در حقیقت قهرمانی خود را در عرصه خودسازی نشان داده است. به محض این که انسان دریابد که سخن رقیب درست تر و مطلب خودش خطاست ، باید فورا با شهامت و خوشحالی آن را اعلام کند .

حکیم ابوعلی سینا می گوید :

اگر برای اثبات یک خطا هزار دلیل هم بیاوری، می شود هزار و یک خطا!!

۲ – گفت و گو باید مهم ترین و لازم ترین مسئولیت و وظیفه باشد. علاوه بر آن موضوع مناظره باید از مسائل مبتلابه روز جامعه باشد . گاهی عوامل عوام فریب و دسیسه حکام خودکامه برای انحراف افکار عمومی و ایجاد حساسیت های تصنعی ، موضوعاتی موهوم در جامعه مطرح می کنند که بر فرض اثبات و تبیین آن ، دردی از دردهای فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و… جامعه را حل نمی کند . مثلا از بین دو مسئله « علل اشاعه مواد مخدر در جامعه »و « چگونگی اقامه نماز در کره ماه » کدام مسئله روز جامعه و مورد نیاز امروز ماست؟!

۳ – طرفین گفت و گو باید نسبت به موضوع مورد بحث اشراف و تخصص نسبی داشته باشند. بدیهی است مباحثه یک متخصص و صاحب نظر در یک موضوع با یک فرد نا آگاه بی معنی و بیهوده است.

۴ – موضوع بحث ، باید مهم ، ملموس و دست یافتنی باشد و طرفین پس از تبیین حقیقت و روشن شدن نقاط ابهام در عرصه سخن و سخنوری نتازند و تسلیم شدن رقیب را به رخ نکشند . در یک گفت و گوی اسلامی ، پیروزی « سخن صواب » بر « سخن خطا » مطرح است ؛ نه پیروزی شخص بر شخص . در مناظره این استدلال و منطق است که حرف اول و آخر را می زند.

دلایل قوی باید و معنوی

نه رگ های گردن به حجت قوی

۵ – اگر بهره گیری از موضوع مورد بحث مورد نیاز عموم مردم نیست ، بهتر است که مناظره در خلوت انجام شود . در چنین وضعی شائبه ریا کمتر و امید تفاهم بیشتر می شود ؛ اما اگر موضوع از مسائل روز جامعه و مناظره سبب رشد عقلی و تنویر افکار عمومی باشد ، بهتر است در حضور مردم یا از طریق صدا و سیما یا مجالس و محافل علمی صورت گیرد ؛ تا عموم علاقه مندان بتوانند از نتایج روشنگر آن بهره جویند و مفهوم این آیه شریفه تحقق یابد :

فَبَشِّر عباد*الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ

(الزمر ، ۱۸ )

این شیوه موجب رشد فکری و عقلی مردم شده ، تضارب آرا تحقق می یابد و مردم می توانند همه سخن ها را بشنوند و درست ترین آن را برگزینند.

۶ – هر یک از طرفین مناظره باید در جست و جوی سخن حق چون کسی باشد که گمشده ای دارد و در هر جا و نزد هر کس که آن را بیابد ، خوشحال و سپاسگزار می شود ؛ خواه خودش آن گمشده را بیابد ، خواه دیگری ؛ بنابراین باید طرف مقابل را یار و مددکار خویش بداند.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: الحکمه ضاله المومن یاخذها اینما وجدها

حکمت گمشده مومن است ؛ هر جا بیابد ، آن را فرا می گیرد.

۷ – اگر طرف گفت و گو بخواهد از دلیلی به دلیل دگر روی آورد و برای اثبات مطلب خود دلیل دیگری بیاورد و پرسش دیگری مطرح کند ، نباید از انتقال و سوال او جلوگیری کند ؛ بل که باید او را در استدلال به دلیل تازه اش یاری کند تا هر چه که می توان برای رسیدن به حق از آن استفاده کرد.، روشن گردد. در مناظره طرفین باید یاور و دستگیر و راهنمای یکدیگر باشند ؛ نه سد راه و مانع طریق تکامل.

۸ – هر کس باید طرف گفت و گوی خود را از بین صاحب نظران برگزیند تا از دانش ، حکمت و فضایل آنان بهره گیرد و کمال جوید و این نشانه حق طلبی است . مناظره علمی زورآزمایی جسمی نیست که حریف ، رقیب حخود را ضعیف و ناتوان بخواهد ؛ بل که پژوهشگر کنجکاو و کمال جوی حق طلب باید طرف گفت و گوی را مراد و مربی خود بداند تا از خرمن فضایل و حکمت های او خوشه ها بیندوزد و اندیشه بیاموزد.

آفات گفت گو

کسی که پنجره گفت و گو را به باغ سرسبز معارف و حکمت ها می گشاید ، باید ضمن بهره مندی از مواهب ارزشمند آن از آفات احتمالی آن بپرهیزد.

شهید ثانی می فرماید:

« اگر مناظره را به این قصد انجام دادی که به طرف مقابل پیروز گردی و او را در پاسخگویی عاجز کنی و مباهات نمایی و فضل خود را بر دیگران ظاهر سازی ، چنین مناظره ای سرچشمه همه اخلاق هایی است که در نزد خدای تعالی ناپسند است ، ولی در نزد شیطان لعین ، پسندیده است….

کسی که حب ساکت کردن طرف و پیروزی در مناظره را داشته باشد و به دنبال جاه طلبی و فخر فروشی باشد ، این حب جاه او را به اظهار همه خیانت ها وادار خواهد کرد. »

تنها راه رهایی از دام آفات مناظره ، رعایت اخلاص در نیت و انگیزه گفت و گوست. آسیب شناسی گفت و گو ما را یاری می کند تا لغزشگاه ها را بشناسیم و از سقوط در دام های هوای نفس در امان بمانیم.

آفات گفت و گو عبارتند از :

۱ – استکبار و گردن کشی در برابر حق

کسی که با انگیزه غیر الهی به گفت و گو بپردازد و هدفش کشف حقیقت نباشد ، حالتی در او ایجاد می شود که سخن حق را ناخوش می دارد و گاهی آن چنان با لجاجت در برابر حق می ایستد که گویی مبغوض ترین چیز در نظر او ، حق است . اگر طرف مقابل ، حق بگوید برای انکار آن با تمام توان می ستیزد . برای ارضای هوای نفس خود تنها شکست حریف را می خواهد . کبر ، منشا تکذیب حق است و مراء و جدال ، شجره خبیثه کبر را در دل انسان آبیاری می کند و طراوت می بخشد.

۲ – ریا

ریا ریا ، ظاهرسازی و ملاحظه کاری با مردم و تلاش در راه جلب نظر مردم به منظور جلب حمایت آنان در برابر حریف ،دومین آفت و آسیب مناظره است . ریا ، شرک کوچک و پنهان است . انگیزه هر کار از جمله گفت و گو باید جلب رضای و خشنودی خدا باشد . اصل این است . حال اگر رضای مردم نیز حاصل شود، چه بهتر ؛ اما نباید رضای خلق را بر خشنودی خالق برتری داد.

۳ – خشم و غضب

گاهی انسان احساس می کند که سخن منطقی و بدیهی او مورد انکار طرف قرار می گیرد . در چنین حالتی خشم و عصبانیت بر انسان مستولی می شود . انسان باید در همه مراحل زندگی به ویژه در گفت و گو با شرح صدر و ظرفیت بالا وارد شود. خشم ، انسان را از مدار منطق و دایره حق خارج می کند .

رسول خدا (ص) می فرمایند :

« هیچ کس خشمگین نمی شود مگر آن که بر لب پرتگاه دوزخ فرار می گیرد. »

۴ – کینه

کینه نتیجه خشم است . انسان خشمگین وقتی نمی تواند خشم خود را کنترل یا اعمال کند و بدین وسیله خاطر خود را تشفی بخشد. آن خشم درونی عقده ای در دل او ایجاد می کند . این عقده ُ« کینه » نام دارد . استمرار کینه در دل به نفرت و بیزاری تبدیل می شود .

رسول خدا (ص) می فرمایند:

« المومن لیس بحقود » .

« مومن کینه توز نمی شود.»

کینه را از سینه باید کند زود

کینه چون دیرینه شد نتوان زدود

بهترین راه برخورد با خشم و کینه ، عفو و گذشت است. عفو ،هم بر ظرفیت و شخصیت عفوکننده می افزاید و هم بر مهر و محبت و دوستی عفو شونده .

رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند :

« فروتنی نمی افزاید مگر بر سربلندی ؛ پس فروتنی کنید تا خدای تعالی شما را سرافراز کند .

و عفو و گذشت نمی افزاید مگر بر بر عزت بنده ؛ پس گذشت کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند .

و صدقه دادن به جز افزایش مال نیاورد ؛ پس صدقه دهید تا خدای تعالی شما را رحمت کند.»

۵ – حسد

حسد نیز نتیجه کینه است . انسان کم ظرفیت اگر در گفت و گو کم بیاورد و برتری منطق طرف برای دیگران محرز شود ، در دل نسبت به او احساس حسادت بروز می کند. احساس حسادت فی نفسه غیر ارادی است ؛ اما اعمال آن و تبلور آن در رفتار ، ارادی و نکوهیده است . مسلمان باید همواره از پیروزی حق خوشحال باشد ؛ چه این حق نزد او باشد چه نزد دیگری . حسادت مادر همه گناهان و بدی هاست. حسادت ،ابلیس را از سجود بازداشت و دچار عذاب جاویدان کرد . حسادت ، قابیل را بر قتل مظلومانه هابیل برانگیخت .

امام محمد باقر(ع) می فرمایند :

« حسد، ایمان را می خورد ؛ همان گونه که آتش، هیزم را . »

امام جعفر صادق (ع) ، حسد ، خودپسندی و فخر فروشی را آفت دین می دانند.

« آفه الدین الحسد و العجب و الفخر »

۶ – قطع روابط

یکی از پیامدهای کینه ورزی ، قطع روابط است . اگر بین دو طرف گفت و گو به علت تنگی ظرفیت ، نفرتی ایجاد شود و به علت ضعف ایمان استمرار یابد و هر یک سخن دیگری را بر خطا بداند ، این احساس به قطع روابط می انجامد . حال چه تاسف انگیز است که یک امر مفید و رشدآور موجب کینه ، نفرت و قطع روابط گردد.

امام صادق (ع) می فرمایند:

« هر دو نفر مسلمانی که از یکدیگر دوری کنند و سه روز بگذرد و با هم آشتی نکنند ، از اسلام بیرون رفته اند و رابطه ولایت میان آنان نخواهد بود . هر یک از آن دو که به سخن گفتن با برادرش پیشی گیرد ، هم او در روز قیامت جلوتر وارد بهشت خواهد شد. »

۷ – گرفتار شدن در دام سخنان ناروا

طرفین مناظره در تکامل فکری ، علمی و شخصیتی یکدیگر موثرند . پس باید کوشید تا این حرکت کمال بخش به آفات گوناگون آلوده نگردد . افراد کم ظرفیت و تنک مایه چون از بیان سخن منطقی و استدلال درمانند ، به اهانت ، گستاخی و سخنان ناروا روی می آورند . گاهی بر اثر شدت فرومایگی ، بیان سخن ناروا از حضور به غیبت می انجامد . در نکوهش غیبت همان بس که خداوند آن را به خوردن مردار برادر تشبیه کرده است .

« و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه »

( حجرات ، ۱۲ )

امام صادق (ع) می فرمایند :

« هر مومنی که درباره مومن دیگر آن چه را که با دو چشم خود دیده و با دو گوش خود شنیده باشد ، بازگوکند ، از کسانی است که خدای تعالی درباره آنان فرموده است : همانا کسانی که اشاعه فحشا را درباره مومنین دوست می دارند ، عذاب دردناکی درباره آنان خواهد بود. »

۸ – کبر ، گردن فرازی و رفعت طلبی

رفعت و سرافرازی واقعی در پیروزی حق بر باطل و چیرگی سخن صواب بر خطاست ؛ نه در شکستن شخصیت کسی که با انسان به بحث و گفت و گو می پردازد . گفت و گو نباید وسیله ارضای شهوت رفعت طلبی گردد.

۹- جست و جوی عیب

« المرء مخبو ء تحت لسانه » .

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

انسان چون به گفت و گو زبان گشاید ، ضعف ها و قوت ها ، دانایی ها و نادانی ها ، و عیب ها و هنرهایش آشکار می شود . انسان گوینده اگر مخاطب خود را کمال بخش خود بداند ، نمی کوشد او را خوار و سبک کند . بدیهی است هر یک وظیفه دارند ضعف ها و عیب های یکدیگر را بپوشانند . نه این که یک سخن اشتباه یا خطای غیر عمدی را درشت نمایی کند و آن را وسیله تخریب شخصیت او قرار دهد.

۱۰ – از خوشحالی طرف ناراحت شدن و از بدحالی او خوشحال شدن

انسان اگر طرف مباحثه را وسیله رشد و کمال خود بداند ، باید حقوق او را رعایت کند . از جمله حقوق هر مسلمان این است که آن چه را برای خود نمی پسندد ، برای برادر خویش نیز همان را بپسندد . پس باید در غم و شادی یکدیگر شریک و سهیم باشیم.

۱۱ – خودستایی

خودستایی – اگر راست هم باشد – تنها سخن راستی است که گفتنش زشت است . خودستایی همیشه زشت و نکوهیده است و در گفت و گو و مناظره زشت تر .

خداوند می فرماید :

« و لا تزکوا انفسکم » . « خودستایی نکنید.» ( نجم ، ۳۲ )

خودستایی نه تنها بر قدر و منزلت انسان نمی افزاید ، که از آن می کاهد . بزرگی و فضیلت اگر موجود باشد ، خود عیان است و نیاز به بیان نیست .

۱۲ – نفاق

گاه یک فرد کم مایه و بی شخصیت با طرف گفت و گو با چهره دوستانه و محبت آمیز برخورد می کند ؛ در حالی که در دل کینه او را می پرورد . چنین حالتی نفاق نامیده می شود . مومن آیینه مومن است ؛ پس باید با او راست و یک رو باشد. فضایل و خوبی های طرف را باید ستود و عیب ها و ضعف هایش را در خلوت و با نرمی و دلسوزی و با نیت اصلاح با او در میان گذاشت .

امید است با گسترش فرهنگ گفت و گو در جامعه امروز ایران و ارائه یک تجربه موفق و ظرفیت بالای فرهنگی ، الگوی خوبی از گفت و گوی اسلامی و « جدال احسن » را به جهانیان نشان دهیم .

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....