تاریخ انتشار : یکشنبه 12 بهمن 1399 - 22:37
کد خبر : 33543

آموزش مجازی ، توهم مدرنیته و راه رفتنی که فراموش شد !

آموزش مجازی ، توهم مدرنیته و راه رفتنی که فراموش شد !

« خود انتقادی در ناخودآگاه ما، مخزن مهمی ندارد » * پیش از آن که وارد موضوع شوم وظیفه ی اخلاقی و انسانی خویش می دانم تا به خانواده های معلمان ، پرستاران و پزشکانی که در محیط کار بر اثر ابتلا به کرونا جان سپردند تسلیتی ویژه داشته باشم . اقتصاددان: در ابتدا مقدمه

« خود انتقادی در ناخودآگاه ما، مخزن مهمی ندارد »

* پیش از آن که وارد موضوع شوم وظیفه ی اخلاقی و انسانی خویش می دانم تا به خانواده های معلمان ، پرستاران و پزشکانی که در محیط کار بر اثر ابتلا به کرونا جان سپردند تسلیتی ویژه داشته باشم .

اقتصاددان: در ابتدا مقدمه ای را جهت بهره گیری و استنتاج منطقی با تکیه بر تجارب زیسته در جامعه ایرانی مرور می کنیم .

در یادداشت پیشین خود به برخی رفتارهای ایرانی در پارک جنگلی چیتگر تهران اشاره کردم .

کسانی که با ورزش مفرح و درس آموز ” دوچرخه سواری ” انس و الفتی دارند و در زندگی خود ساخته ماشینی استحاله نشده اند و به صورت ” حرفه ای ” و نه ” تفننی ” آن را ادامه می دهند با صحنه هایی مشابه و با جنس تقریبا ” یکسان ” برخورد داشته اند .

مشغول دوچرخه سواری در پیست هستی ، به یک باره با افراد و جمعیتی برخورد می کنی که بی اعتنا به قوانین عبور و مرور و آیین های مدنیت و شهروندی و بی خیال از توجه به حقوق دیگران ، در حال قدم زنی و یا دویدن در مسیری هستند که ” قانون ” آن را فقط برای تو ” مجاز ” شمرده است .

آموزش مجازی ، توهم مدرنیته و راه رفتنی که فراموش شد !

وقتی تیپ ها و ظاهر آن ها را مشاهده می کنی متوجه می شوی که ” ظاهر و تیپ ” بسیاری از آن ها کاملا ” امروزی ” و مطابق جوامع مدرن و توسعه یافته است و حتی گاها از آن ها هم فراتر رفته است .

اما این افراد به ظاهر مدرن و امروزی هنوز نمی دانند و یا نفهمیده اند که در آن جوامع که این ها پوشش و ظاهر خود را از آن ها ” تقلید ” می کنند یک اصل ” بنیادین ” و ” اجتناب ناپذیر ” تعریف و نهادینه شده است :

” احترام به قانون ” 

هفته پیش که در حال دوچرخه سواری در پارک جنگلی چیتگر بودم برای چندمین بار از این افراد به ظاهر مدرن درخواست کردم که به ” حقوق ” دیگران احترام بگذارند . اما مطابق روال و سنت جامعه ایرانی که تقریبا همه امور با لجبازی و خردستیزی با چاشنی تنبلی و زیرکی های حقیر و کودکانه پیش می روند نه تنها التفاتی نکرده که به صورت ” کلنی ” و روح برخاسته از رفتارهای قبیله ای و بدوی و با خشونت کلامی و غیرکلامی باز بر من حمله ور شدند …

آن چه در رفتارهای این تیپ افراد که متاسفانه در اکثریت هم هستند قابل مشاهده و تکرار است آن است که اولا حوصله گفت و گو و یا استدلال ندارند ، دوم همان گونه که وصف آن رفت ، بسیار خودشیفته بوده و خود را مرکز عالم می پندارند و به قول معروف ” خود ” ( EGO ) ای فربه و انعطاف ناپذیر دارند . جالب است هنگامی که همدیگر را صدا می زدند از عناوینی مانند آقای دکتر ، خانم دکتر و… استفاده می کردند .

آن چه برای من اصلا قابل فهم و هضم نبوده این است که وقتی با بسیاری از این افراد حرف زدن را ادامه می دهی و نهایتا در بحث ” کم می آورند ” در پاسخ می گویند که : ” بابا ! این جا ایران است ! سوئیس و ژاپن و اروپا و آمریکا نیست …

یک بار دو دوچرخه سوار که کاملا مجهز بودند و تیپ آن ها حتی از دوچرخه سواران حرفه ای اروپایی هم پیشی گرفته بود به جای آن که در مقام دفاع از استدلال من بر آیند همان حرف ها را تکرار کردند .

من هم در پاسخ گفتم : اگر این جا ایران است پس این تیپ و نمایش و ادا و اطوار دیگر چیست ؟!

حرفی برای گفتن نداشتند و البته شجاعت عذرخواهی و شهامت اعتراف به نادانی و بلاهت خود را هم از کف داده اند .

وقتی هم که از ” پلیس ” برای اجرای ” قانون ” استمداد می طلبی ؛ پاسخ ها عموما چنین هستند :

*آقا ! روز و جمعه خود را خراب نکنید ! آمده ای این جا ورزش کنی و یا دعوا کنی ؟!

*یک جوری با هم کنار بیائید ! این کارها ارزش ندارند ! اصلا به سن و سال شما این کارها می خورد ؟

*در این پیست ، این فقط شما هستی که این قدر حساس هستی ! ببین بقیه چطور راحت و بدون دردسر درست کردن و در کمال شادی و مسرت از وقت خود استفاده می کنند .

وقتی هم که بخواهی اصرار کنی به شما می گویند که باید ” مرجوعه قضایی ” بیاورید تا ما ” قانون ” را اجرا کنیم !

و….

من هر چه پیش خود فکر کرده ام نفهمیدم که این افرادی که یونیفورم ” قانون ” را به تن کرده اند اساسا برای چه و کدام منظور در این جا مستقر هستند و بابت کدام خدمات ، ارزش افزوده اجتماعی و اجرای وظیفه باید حقوق به آن ها پرداخت شود ؟

آیا وظیفه پلیس اجرای قانون است و یا ماست مالی کردن و نصیحت دیگران و موعظه شهروندان و یا حتی اتخاذ مواضع شبه قانونی و یا غیرقابل فهم ؟

نکته قابل تامل در این میان ؛ « بی تفاوتی » و حتی نگاه عاقل اندر سفیه رهگذران و کسانی است که از کنار شما رد می شوند اما تصور و ذهنیت غالب آنان بر این است که نباید وقت گران بهای خود را وقف این صحنه ها کنند چرا که مهم این است که باید از وقت نهایت استفاده را برد و نباید بی جهت خود را درگیر این گونه مسائل پیش پا افتاده و سطحی کرد .

روز را باید با خوشی آغاز کرد و نباید اجازه داد که آن خراب شود .

این ها غالبا فراموش می کنند که جامعه به مثابه کشتی است که همه ساکنان آن هستند و عملکرد تک تک افراد بر جهت کلی آن و روند امور تاثیر می گذارد و همه این گره های کوچک دست به دست هم می دهند و بحران های بزرگ تر را می سارند که در نهایت به از بین رفتن سرمایه اجتماعی و فروپاشی سیستم منجر می شود …

کم تر از دو ماه دیگر به سالگرد ” تعطیلی مدارس ” ناشی از ویروس کرونا می رسیم .

در این مدت رسانه صدای معلم سعی کرد تا با هشدار نسبت به اتخاذ این سیاست ناکارآمد و ساده اندیشانه برنامه ریزان ، تصمیم گیرندگان و جامعه را متوجه عواقب و عوارض جبران ناپذیر این وضعیت کند .

تنها علت و به عبارتی ” بهانه ” ای که از سوی مدافعان وضع موجود شنید و رویت شود این بود که ” سلامت ” موضوع مهمی است و نمی توان به سادگی با آن برخورد کرد .

صدای معلم در این مدت تقریبا یک ساله با انتشار اخبار ، گزارش ها و مطالعات پژوهشی جوامع و سازمان های بین المللی سعی کرد تا مساله را از زوایای مختلف تحلیل کند .

زمانی که فرضا تعطیل نشدن مدارس را در جوامع توسعه یافته را می گفتیم بسیاری بر این رسانه ایراد می گرفتند که کجای جامعه و مدارس ما شبیه آلمان ، انگلیس ، سوئد ، کره جنوبی ، تایوان و… است ؟

اما پیش از کرونا بارها دیده و خوانده بودم که بسیاری از همین معلمان برای پیشرفت کشوری مانند آلمان مکررا به سخنان آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان در مورد حقوق معلمان و مقایسه آن با سایر اصناف و اقشار استناد می کردند و حتی موکدا می گفتند که در آلمان ، معلمان جزء گروه هایی هستند که پشت چراغ قرمز نمی ایستند .

هر چند قرینه و یا مستندی برای این ادعا پیدا نکردم اما چون این موضوع با طبع و ذائقه اکثریت ” جامعه هدف ” تناسب و تجانس داشت بارها تکرار می شد .

مرکل بارها تاکید کرده بود که اقتصاد باید فعال بماند، مدرسه‌ها و کودکستان‌ها باید به کار خود ادامه دهند اما کسی با این حرف ها کاری نداشت . ساده ترین و ابتدایی ترین برهان آن است که در فضای واقعی تحول قابل ذکری رخ نداده که بخواهد فضای مجازی متاثر از آن شود و یا آن را تکمیل کند .

به دانش آموزان آلمانی گفته شده بود که هنگام حضور در کلاس‌های درس پتو به همراه داشته باشند چرا که لازم است برای جلوگیری از شیوع کروناویروس پنجره های کلاس باز باشند .

مسئولان مدارس آلمان به عنوان بخشی از اقدامات تقابلی با کروناویروس به دانش آموزان توصیه کرده بودند که در طول ساعات برگزاری کلاس، پتو به همراه و کلاه و کت به تن داشته باشند. »

در ایران هم خیلی ها به وزارت آموزش و پرورش و دولت اعتراض می کردند که چرا دو هفته زودتر و در تابستان مدارس را بازگشایی کرده اند . این در حالی بود که آنان به عوارض آلودگی هوا در پاییز و زمستان توجهی نداشتند چرا که اساسا با تعطیلی خو گرفته اند …

هاینز پیتر مایندیگر، رئیس اتحادیه معلمان آلمان به روزنامه بیلد گفته بود : 

« اکنون شرایط به گونه‌ای است که سیاستمداران کنار کشیده و مسئولان بهداشتی تصمیم‌گیرنده شده‌اند .

به گفته مایندیگر، استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی در مدارس تا اطلاع ثانوی الزامی است و این کار در عمل به معنای آن است که تعداد دانش‌آموزان حاضر در کلاس‌ها نصف و حضورشان نوبتی شده است. او این وضعیت را بهتر از بستن کامل مدارس می‌داند .

رئیس اتحادیه معلمان آلمان سیاستمداران را متهم کرده بود که در مراقبت از مدارس در برابر بیماری کووید۱۹ به سختی شکست خورده‌اند. با این‌‌حال او تاکید کرده بود که مدارس به هر قیمت باید باز بمانند .

در ایران هم افرادی در قالب تشکل های صنفی و غیرصنفی روز و شب برای تعطیلی مدارس و استمرار آن ها تلاش می کردند .

بسیاری از رسانه ها هم که تا پیش از کرونا حتی اخبار ضرب و شتم معلمان و ابراز خشونت توسط دانش آموزان و اولیای آنان را نادیده می گرفتند و از کنار آن می گذشتند به نحو عجیب و غیرحرفه ای اخبار فوت معلمان و دانش آموزان در اثر کرونا را بزرگ می کردند بدون در نظر گرفتن این نکته که غالب مدارس کشور تعطیل هستند .

آموزش مجازی ، توهم مدرنیته و راه رفتنی که فراموش شد !

در نشست رسانه ای معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش این فقط صدای معلم بود که به ناکافی بودن بودجه بهداشتی مدارس انتقاد و از سیاست های مبهم مسئولان در این زمینه انتقاد کرد .

وقتی صدای معلم نوشت :

« یک معلم در کره جنوبی که تست کرونایش مثبت شده بود به دلیل دروغ گفتن به مقامات ردیابی این ویروس به ۶ ماه زندان محکوم شد . بسیاری از رسانه ها هم که تا پیش از کرونا حتی اخبار ضرب و شتم معلمان و ابراز خشونت توسط دانش آموزان و اولیای آنان را نادیده می گرفتند و از کنار آن می گذشتند به نحو عجیب و غیرحرفه ای اخبار فوت معلمان و دانش آموزان در اثر کرونا را بزرگ می کردند بدون در نظر گرفتن این نکته که غالب مدارس کشور تعطیل هستند .

همکاری نکردن این معلم در زمینه ردیابی ویروس کووید ۱۹ منجر به ابتلای دست کم ۸۰ نفر به این ویروس شد .

دادگاه گفته که این معلم پس از آن که دریافت حامل ویروس کروناست، به مقامات اطلاعاتی نادرست در مورد شغلش داشت و گفت که بیکار است .

او در دادگاه ضمن عذرخواهی از کارش گفت که فکر نمی کرده که مسئله ای مهم در نتیجه این اقدام او اتفاق بیفتد . »

در ایران نیز بسیاری از رسانه ها و گروه های معلمی فعال در شبکه های اجتماعی طوری تبلیغ و وانمود می کردند که ” مدرسه ” منبع آلودگی است و نمی شود به آن اعتمادی کرد .

حتی با انتشار اخبار وارونه و حتی جعلی که گزارش ها آن ها به تفصیل در صدای معلم منتشر شده است سعی می کردند که جامعه و افکار عمومی را نسبت به حضور دانش آموزان در مدرسه بترسانند .

برخی به صدای معلم حمله می کردند که به تنهایی عامل ایجاد تفرقه و عدم تفوق و همبستگی برای یکپارچه شدن فضای رسانه ای شده است .

در سوی دیگر ماجرا وقتی اخبار بازگشایی مدارس و دانشگاه ها را در کشورهایی مانند افغانستان ، سوریه ، یمن و… در صدای معلم منتشر می شد ” افراد و جریان های طلبکار و به ظاهر مدرن ” سکوت می کردند و حتی ناراحت می شدند که چرا ایران با آن ها مقایسه می شود ؟

و این هم داستان پایان ناپذیر و تراژدی تلخ و ناگوار از ” خودشیفتگی ایرانی ” و ” خودمداری ایرانیان ” است که پیش تر شرح آن رفت .

اکنون هم به فصل آزمون و برداشت از یافته ها و ماحصل فعالیت ها رسیده ایم .

خیلی وارد این موضوع مهم و تخصص نمی شوم چرا که فرآیند ارزشیابی در سیستم ما تعریف علمی ، منطقی و به روزی ندارد و شبیه سایر امور است اما به نظر می رسد آن هایی که فوبیای آزمون حضوری دارند می ترسند که ماحصل عملکرد آن ها در این شیوه بیشترعیان شود پس بهتر آن که وضعیت را به گونه ای صحنه آرایی کرد که اضلاع مختلف سیستم از این مجرا به رضایت نسبی دست یابند .

برای مسئولان هم مهم این است که سر و صدایی بلند نشود و امور در آرامش کامل بر مدار خویش بگردد .

برخی ها هم با ذکر برخی توهمات خودبافته و دلایل فاقد پشتوانه علمی – عقلانی و مستند تاریخی از کرونا و آموزش های مجازی به عنوان فصلی مهم در تغییر پارادایم ها نام می برند .

این ادعایی بی پشتوانه ، گزاف و بلوفی شبه روشنفکرانه است .

ساده ترین و ابتدایی ترین برهان آن است که در فضای واقعی تحول قابل ذکری رخ نداده که بخواهد فضای مجازی متاثر از آن شود و یا آن را تکمیل کند .

حکایت ما و جامعه ایرانی در تقلید از مدرنیسم و پدیده های آن بیشتر حکایت همان کلاغی است که می خواست ادای راه فتن کبک را در بیاورد اما هویت و پشتوانه پیشین خود را هم فراموش کرد .

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....