برخی، از روز اولِ برخورد جامعهی ایران با ویروس کرونا، به فرضیه "جنگ بیولوژیک" دل بستهاند و استدلال میکنند که پشت داستان ویروس، آمریکا قرار دارد. چرا؟ برای این که چین را زمین بزند که رفته رفته به عنوان مدعی ابرقدرتی ظاهر شده است.
برخی، از روز اولِ برخورد جامعهی ایران با ویروس کرونا، به فرضیه “جنگ بیولوژیک” دل بستهاند و استدلال میکنند که پشت داستان ویروس، آمریکا قرار دارد. چرا؟ برای این که چین را زمین بزند که رفته رفته به عنوان مدعی ابرقدرتی ظاهر شده است.
امّا، این فرضیهی توطئهگرایانه دایی جان ناپلئونی (“کار کار انگلیسیهاست”)، در مواجههی با دو پرسش، ناچار از خالی کردن میدان تبیین است: اوّل، اگر این ویروس را چین مدیریت و کنترل نکند، و آن را به زمین بازی آمریکا و همپیمانانش شوت کند، در اینصورت، آیا آمریکا در معرض تهدید قرار نمیگیرد؟ دوم، اگر بپذیریم که عطسهی اقتصاد چین (مانند عطسهی آمریکا)، موجب تب و لرز اقتصاد جهانی میشود، در این صورت دولت آمریکا چرا باید دست به چنین اقدامی بزند، آن هم درست زمانی که در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری خود، به کاهش میزان بیکاری به زیر ۳/۵ درصد میبالد؟
علت بروز کرونا را باید در پدیدهی نوینی جست و جو کرد که جامعهشناس برجسته آلمانی، اولریش بِک، آن را ” جامعهی در ریسک” مینامد و در کتابی به همین نام به بحث گذاشته است. کتابی که در سال ۱۹۸۶ همزمان با حادثهی نیروگاه هستهای چرنوبیل، منتشر و موجب شهرت وسیع وی شد. از آن زمان تاکنون، حوادث مهم دیگری از جمله زلزله فوکوشیما و انفجار نیروگاه هستهای آن، یخ شدن آبهای قطبی و بالا آمدن آب دریاها، گرم شدن زمین و از بین رفتن برخی از گونههای حیوانی و گیاهی، سوراخ شدن لایه اُزون و در خطر قرار گرفتن اتمسفر زمین، ظهور ویروسهایی چون سارس و آنفلونزای خوکی و غیره رخ داده که هر کدام مهر تاییدی است بر نظریه وی.
اما، شاید هیچ کدام از این موارد، با کرونا، قابل قیاس نباشند.اگر بِک(فوت در سال ۲۰۱۵) زنده میبود قطع به یقین از اتفاق رخ داده هم متاسف میشد و هم خوشحال که با کرونا اعتبار بحثش بیش از قبل میشود.
بِک، تحولات اجتماعی و اقتصادی اواخر قرن هجدهم به این سو را به دو دوره تقسیم میکند. اول، دورهی مدرنیته کلاسیک که صنعتیشدن همراه با احساس ِخطر دربارهی مسایلی چون گرسنگی و حوادث طبیعی است. در این دوره، جامعهی انسانی با دستیابی به ابزار علم و تخصص (تکامل فناوری)، توانست تا حد زیادی بر نگرانیهای مالتوسی غلبه کند
دوره دوم، تعمیق مدرنیته است که همراه با در هم تنیده شدن جوامع و اقتصادها و کم رنگ شدن مرزها و فاصلهها، و تلاش انسان برای دخالت هر چه بیشتر در طبیعت و زیست محیط است. در این دوره، علم و تخصص، کارکردی دوگانه پیدا میکند. از سویی، در خدمت انسان است و از سوی دیگر، بلای جان انسان میشود. انواع و اقسام تغییرات ژنتیک در مواد غذایی و حیوانات و غیره، به همراه تلاش برای حداکثر کردن رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی، و نیل به “جامعهی مصرف انبوه” روستویی، موجب ناامنتر شدن جامعهی انسانی و افزایش ریسک نظاممند شده است.
به این صورت، ترس و نگرانی نظاممند و فراگیر، جایگزین ترس از گرسنگی و حوادث طبیعی پیشین شده است. ترس جدید، نه محدود به مکان جغرافیایی خاصی است و نه محدود به زمانی خاص که بتوان بهموقع به مصافش رفت. در یک لحظه، چون شبحی ترسناک، بر فراز کل جهان به حرکت در میآید و روانها را قبضه میکند.
در این شرایط چه باید کرد؟ پاسخ از نظر بِک، بدست گرفتن فرمان ماشین جهانی تحولات تکنولوژیک و کند کردن سرعت آن است. یعنی، مساله، جهانی است. بنابراین، راهکارش هم جهانی است. این همان پاسخی است که معمولاً برخی از چپها، پست مدرنها و محافظهکاران تجدد ستیز، در آستین دارند و در چنین جایی، به نوعی، با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند.
اما، این پاسخ، برای کسی که در جامعهای چون ایران زندگی میکند، نیمی از داستان است. به استناد آنچه این روزها به عینه و روشنتر از هر زمانی دیگر دیده و با تمام وجود تجربه کردهایم، میتوان گفت که نیم ِ دیگری هم وجود دارد که مربوط به مسالهی داخلی، یعنی، بیتدبیریها و نابخردیهای نظام حکمرانی، است. نیمی مهم که کارکردِ مخربش باید مهار بشود. در غیر اینصورت، احساس اضطراب، بر اثر نبود چتر پیشگیرانه و حمایتی، چند برابر آن چیزی میشود که نظریهپرداز برجستهای چون بِک، برای هموطنان خود در نظر میگیرد.
همانطور که کرونا مصداق بسیار خوبی برای تایید نظریه “جامعهی در ریسک” است، نحوهی مدیریت بحران در ایران نیز مصداق بسیار خوبی برای نظریه “دولت سست” یا “دولت ناکارامد” یا حکمرانی ضعیف است.
اگر بپذیریم که کنترل ماشین جهانی تحولات تکنولوژیک، چندان در دست ما نیست، آنچه، فعلاً، به صورت نقد، در برابرمان قرار دارد، تغییر نظام حکمرانی در جهت کارآمد شدن است. به این اعتبار، نظریه صحیح راهنمای عمل اجتماعی، نظریهی انتقادی و ترکیبی معطوف به مشکلات عام جهانی و مشکلات خاص داخلی است.