صفحات تاریخ ادبیات و هنر ایران در دو قرن اخیر، مشحون از نام بزرگانی است که هر یک به تنهایی ستارهای درخشان در سپهر اندیشه و فرهنگ این مرز و بوم هستند. نامدارانی همچون: فروغی بسطامی، عمان سامانی، ملکالشعرای بهار، پروین اعتصامی، نیما یوشیج، سهراب سپهری، قیصر امینپور، محمدرضا شجریان و صدها ادیب و هنرمند […]
صفحات تاریخ ادبیات و هنر ایران در دو قرن اخیر، مشحون از نام بزرگانی است که هر یک به تنهایی ستارهای درخشان در سپهر اندیشه و فرهنگ این مرز و بوم هستند.
نامدارانی همچون: فروغی بسطامی، عمان سامانی، ملکالشعرای بهار، پروین اعتصامی، نیما یوشیج، سهراب سپهری، قیصر امینپور، محمدرضا شجریان و صدها ادیب و هنرمند نامآور دیگر در این میان، بیگمان نام «عارف قزوینی» از برجستگی و تابندگی ویژهای برخوردار است؛ چرا که نام او با شعر میهنی و سرودن تصنیف و ترانه در توصیف ایران عزیز عجین گردیده و او نخستین کسی است که سرودن درباره وطن را وارد عرصه ادبیات ایران کرد و در اشعار خود از وطن یاد نمود و این مفهوم را از محدودهای کوچک که در ذهن اغلب ایرانیان جا گرفته بود، به گسترهای عظیم و بزرگ یعنی سراسر این مرز پرگهر تغییر داد. همچنانکه خود در این باره چنین میگوید: «اگر من هیچ خدمتی به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، تصنیف وطنی ساختهام که ایرانی از ده هزار نفر یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه؟ و … »
دل و جان این شاعر شوریده، آنچنان در گرو عشق به میهن بود که در اواخر عمر از اینکه در طول زندگی خود اشعاری غیر از سرودههای وطنی سروده است، پشیمان میشود: «اشعار آن وقتم (دوران جوانی) مثل سایر اوقات به کلی از بین رفته است. از وقتی که شروع به گفتن اشعار و سرودههای وطنی کردم، چندان دلتنگ ازبین رفتن آن ها نبودم؛ بلکه دلتنگ از این شدم که چرا غیر از اشعار وطنی و سرودههای ملی، چیز دیگری ساختهام.» و از همین روست که عارف قزوینی، به حق از سوی هموطنان و ادیبان این سرزمین، عنوان پرافتخار «شاعر ملی ایران» را دریافت کرده و به گفته استاد محمدرضا شفیعی کدکنی ، این جامه تنها بر قامت او راست میآید و بس: «حق این است که عارف بیچون و چرا شاعر ملی ایران است و این عنوان قبایی است که فقط بر قامت او دوخته شده و برازنده اوست»
به گزارش اقتصاددان به نقل از روزنامه اطلاعات ، عارف، بزرگمردی است که نه تنها در عرصه شعر و موسیقی صاحبنام است، بلکه در دو قرن اخیر در امر مجاهدت در راه وطن و تلاش در راه رشد و تعالی ایران، از پیشگامان محسوب میشود. او در دورانی زندگی میکرد که ایران در آستانه، یک انقلاب عظیم و تحولی شگرف بهنام انقلاب مشروطه قرار داشت و چون آتش عشق به وطن، سراسر وجودش را شعلهور کرده بود، خالصانه و بدون هرگونه چشمداشتی، تمام استعداد هنریاش در زمینه شعر و موسیقی و تمام نیرو و توان روحی و جسمی و سرمایههای وجودی خود را در خدمت آن انقلاب قرار داد.
اگرچه انقلاب مشروطه به نتیجه دلخواه مردم ایران و از جمله عارف نیانجامید؛ اما در جریان انقلاب مشروطه، عارف با سرودن تصنیف های زیبا که در همگی آنها عشق به وطن موج میزند، انقلابیون را همراهی میکرد که یکی از ماندگارترین آنها تصنیف زیبا و دلنشین «از خون جوانان وطن لاله دمیده» است که زبانزد خاص و عام بوده و در یکصد سال اخیر بارها به وسیله هنرمندان متعدد بازخوانی شده و یکی از زیباترین و دلنشینترین اجراهای این تصنیف، از آن استاد محمدرضا شجریان است.
همچنین عارف تمام درآمد خود از برگزاری کنسرتهای موسیقی متعددش را در آن روزگار در راه خدمت به نهضت مشروطه هزینه کرد؛ بدون این که سهمی هر چند اندک از آن درآمد سرشار را به خود اختصاص دهد.
این شاعر دلسوخته که عمری را در راه میهندوستی سپری کرده و در این راه تلخیهای فراوان و رنجهای بسیاری بر خود هموار ساخته و تمام هستی خود را از دست داده بود و سالهای پایانی عمر خود را به حالت تبعید در دره مرادبیگ در شهر همدان سپری میکرد، تا آخرین دقایق زندگیاش لحظهای از فکر وطن و عشق به ایران غافل نبود و جسم و جانش در آتش این عشق مقدس میسوخت؛ به گونهای که در آخرین لحظات عمر خود آرزویی جز دیدن آسمان وطن نداشت و به همین خاطر «در آخرین ساعاتی که اجل به او نزدیک شده بود، به خدمتکارش گفت: بیا زیر بغل مرا بگیر و دَم پنجره ببر تا برای آخرین بار آفتاب جهان تاب را ببینم و آسمان میهنم را تماشا کنم.
وقتی او را نزدیک پنجره آوردم، در حالی که میلرزید، مدتی به آسمان خیره شد و شعری به این مضمون زمزمه کرد:
ستایـش مـر آن ایزد تـابنـاک
که پاک آمدم پاک رفتم به خاک
او را برگردانم و به رختخوابش رساندم…»
آن روز، ساعتی پس از دیدن آسمان زیبای میهن، عارف این شاعر ملی ایران در دوم بهمن ماه ۱۳۱۲ در حالی که تنها پنجاه و پنج سال از عمر خود را سپری کرده بود، چشم از جهان فروبست و پیکر نحیف و رنجدیدهاش در جوار آرامگاه فیلسوف و دانشمند نامدار کشورمان ابوعلیسینا به خاک سپرده شد.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع